کیش مهر

برگ هایی در آغوش باد

کیش مهر

برگ هایی در آغوش باد

عباس آقا تولدت مبارک

الهی صد سال زنده باشین !!!

سر شب رفتم تا ایستگاه یک که دوربین رو بدم به یکی از بچه ها که دیدم جاتون خالی جشن تولد یکی از بچه هاست .



ادامه مطلب ...

مهربانی در روز بارانی

سلام

صبح یک روز بارانی زیبایی های خودش رو داره

امروز صبح هم که میومدم سر کار یکی از همین مناظر زیبا توجهم رو جلب کرد

ایکاش می شد ازش عکس می گرفتم .

سه تا دختر بچه با دو تا چتر در راه مدرسه میگفتن و می خندیدن .

گرمای این مهر و محبت رو از پشت شیشه های سرد و باران زده ی ماشین می شد به خوبی حس کرد .

اما...

می خوام یه سؤال از خودم و شما بپرسم .

چند وقته زیر یه چتر با یه نفر زیر بارون قدم نزدین و با هم نخندیدین ؟

چند نفر رو توروزای بارونی سوار ماشینتون کردین و رسوندین ؟

...

باز باران

با ترانه

با گهر های فراوان می خورد بر بام خانه

یادم آرد...

با نشاط باشید.

این پیوند آسمانی بر همگان مبارک

سلام

اول این دو بیت رو از حضرت حافظ بخونین

ای سرو ناز  حسن که خوش می روی به ناز

عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز

فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل

ببریده اند بر قد سروت قبای ناز

امروز سالروز ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) است.

در همچین روزی گفتم بعد از یه غیبت چند روزه که البته نه بی حرمتی که از مشغله ی زیاد بوده حتما یه پیام تبریکی خدمت شما  دوستان گرامی داشته باشم .

برای همون رفتم سراغ دیوان حافظ و ابیات بالا به این مناسبت در فالی که زدم اومد .

پس چه از این بهتر

اما داستان ازدواج علی و فاطمه رو همتون بارها شنیدین و خوندین و من نمی خوام دوباره براتون این جا بیارم . اما یه چیزی که مهمه  عشق ، محبت ، وفاداری ، دوست داشتن و در عین حال سادگی ازدواج و زندگی خوشبخت ترین زوج عالم است که مهمه .

دوباره این روز رو به همه ی شما به خصوص زوج ها و همسران مهربان تبریک می گم و به همه ی اون هایی هم که قصد ازدواج دارن و مشکلات زندگی رو بقیه براشون شرح می دن توصیه می کنم یه بار دیگه داستان این ازدواج آسمانی رو بخونند.

به خودم و بقیه ی دوستان هم که همین مشکلات رو تو زندگی مشترک دارن می گم در مورد زندگی مولا و حضرت فاطمه (س) بیشتر مطالعه کنیم .

شادی و نشاط ارزانی لحظه لحظه ی زندگیتان باد .

اولین ماری که گرفتم

در ادامه یاد داشت خاطرات- که البته چند وقتی هم فاصله افتاد- گفتم بد نیست خاطره ی اولین ماری رو که گرفتم براتون ثبت کنم .

فکر می کنم سال 83 بود . بعد از حادثه ی وحشتناک و غم انگیز حادثه قطار

مراسمی بود در آرامگاه خیام – شاید بزرگداشت خیام یا چیز دیگه ای- درست یادم نیست .

ادامه مطلب ...

خانم اون گل برای همه است

سلام

دیشب با خانواده پیاده می رفتیم فرهنگسرای سیمرغ

برای دیدن نمایشگاه نقاشی کودک

در مسیر یه چیزی دیدیم که خیلی ناراحتمون کرد.

سازمان پارکها بانصب یه سری گلدون سنگی بزرگ ، گلهای مینای خیلی قشنگی کاشته

ما بادیدن اولین گلدون خیلی خوشمون اومد .

اما هنوز به گلدون سوم نرسیده بودیم که یه خانم محترم رو دیدم که داشت یکی از گلها رو از ریشه در میاورد.

با دیدن ما گل رو به سرعت از تو خاک در آورد و راه افتاد .

من بهش گفتم خانم اگه هر کس بخواد یه گل رو در بیاره که خاک گلدونا هم نمی مونه

در برگشت دیدیم که جای چن گل دیگه هم خالیه

یکی دو تا شاخه گل هم که شکسته بود رو زمین افتاده

...