دوچرخه سواری یک آتش نشان

سلام

بعداز ظهر روز جمعه برای دوچرخه سواری رفته بودم جاده باغرود .

که اتگو ایستگاه 5 آژیر کشان از کنارم رد شد

حس کنجکاوی آتش نشان بودنم گل کرد

زنگ زدم ستاد فرماندهی

آقای رضایی گفت : یه انبار پرس گندم تو روستای بشرآباد آتیش گرفته

باخودم گفتم

حالا تو مسیر می رم اگه رسیدم یه چند تا عکس با گوشیم می گیرم

دودش از دور دیده می شد .

تقریبا ده دقیقه بعد از بچه ها رسیدم

شعله ای دیده نمی شد اما دود زیادی محل رو گرفته بود.

از راننده پرسیدم با کی هستی

جواب داد" من و رضا نصر آبادی"

رضا از حیاط پشتی رفته بود تو

گفتم دستگاه  تنفسی داره

گفت: نه !

سریع یه دستگاه تنفسی از تو ماشین برداشتم و ازروی دیوار دادم به رضا

اما خوشبختانه چون پشت به باد بود دود به طرفش نمی اومد

بعد خودمم یه کاپشن حریق از حمید - راننده - گرفتم ویه دستگاه تنفسی زدم از طرف دیگه وارد شدم و مشغول خاموش کردن آتیش شدم

دود وحشتناکی داشت طوری که هیچ چی معلوم نبود

جایی رو که برای انبار استفاده کرده بودن یه ساختمان مسکونی نیمه تموم بود

خلاصه تا موقع بچه های استگاه یک هم کمکی رسیدند و من کارو به اونا سپردم

اما چند تا عکس برای سایت سازمان گرفتم که می بینین

در برگشت با ماشین صدا و سیما که برای تهیه گزارش اومده بود برگشتم.

اینم از ورزش دوچرخه سواری روز جمعه

عکس آخری از دوست عزیزم رضا داروغه است